دانلود داستان و رمان

داستان مردی که جهنم را خرید


داستان مردی که جهنم را خرید

در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می‌فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آنخود می‌کردند.

فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می‌برد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان مرد خوشبخت


داستان مرد خوشبخت

 

پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت:

«نصف قلمرو پادشاهی ام را به کسی می دهم که بتواند مرا معالجه کند».

تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند

تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد،

اما هیچ یک دانست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان طنز: از فرصت ها استفاده کنید!


داستان جالب،داستانهای جذاب

داستان طنز

 

مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد وقتی پولها را دریافت کرد رو به یکی از مشتریان بانک کرد و پرسید : آیا شما دیدید که من از این بانک دزدی کنم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان آموزنده


                                                          

قدرت اندیشه

 

* پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

دانلود رمان زیبای سایه های تردید


نام رمان: رمان سایه های تردید
نویسنده: پروانه ایجازی
تعداد صفحات: 223
خلاصه ای از داستان رمان:
غزل در مدرسه خواهرش سپیده تحصیل میکند و یکی از استادانش به نام اقای پالیزان را اذیت میکند.او یک پسر عمه به نام روزبه دارد بسیار ارام است برعکس غزل وبرادرش سام که دوست صمیمی اوست.شیدا دختر دایی غزل روزبه را میپرستد ولی روزبه به او توجهی ندارد و به خاطر همین غزل تا میتواند روزبه را اذیت میکند تا اینکه اقای پالیزان . . .
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

دانلود رمان مخاطب خاص

قسمت ابتدایی رمان:

رمان مخاطب خاص

پارمیس 77
اراگل - - - 
من- د رها کجا میری وایسا دختر-
ارا گل حرف نزنا فقط بیا دنبالم
من- تا نگی کجا میری نمیام
وایسادم قیافمو شبیه کسایی که قهر کردن کردم که رها برگشت نگام کردو گفت
_ وا دختر توچقدر عجولی ایییییششششششششششششششششش لوس
من_ نه خیرم لوس نیسم
_ هسی دیگه آخه تک بچه ای
من_ نه تو خوبی بااون داداش گللللتتتتت
_ هوییی با داداش گل من درست حرف بزنا
من_ چشم اولیا حضرت
_ افرین حاالم پاشو بریم دیگه
من_ میزنمتااااااااااا
_ ای بابا دیگه چرااا
من_ بگوو کجا می خوایم بریم
_ یه جا باحال
من_ واییییی اخ جون بریم
_ نگا تروخدا میگم لوسی اما قبول نداری
من_ ایش بیشعور اصالنمیام
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

حکایت خواندنی زبان تبر

                                                                      

هیزم شکن تنومند اما بدخلقی در نزدیکی دهکده شیوانا زندگی می کرد. هیزم شکن بسیار قوی بود و می توانست در کمتر از یک هفته یکصد تنه تراشیده درخت قطور را تهیه و تحویل دهد اما چون زبان تلخ و تندی داشت با اهالی شهرهای دور قرار داد می بست و برای مردم دهکده خودش کاری نمی کرد.برای ساختن پلی روی رودخانه نیاز به تعداد زیادی تنه درخت و الوار بود و چون فصل باران و سیلاب هم نزدیک بود، اهالی دهکده مجبور بودند به سرعت کار کنند و در کمتر از دو هفته پل را بسازند. به همین خاطر لازم بود کسی نزد هیزم شکن برود و از او بخواهد که کارهای جاری خودش را متوقف کند و برای پل دهکده تنه درخت آماده کند.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان کوتاه و خواندنی سگ ها و آدم ها


داستان کوتاه و خواندنی سگ ها و آدم ها

داستان کوتاه و خواندنی سگ ها و آدم ها 

 

داستان زیر از کتاب داستان کوتاه “باران و خشت و چند داستان دیگر” نوشته ی “حسین مقدس انتخاب شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان کوتاه آموزنده پیشگوی پادشاه

داستانهای کوتاه | داستان پیشگوی پادشاه | داستان کوتاه

داستانهای پادشاهان پیشگوی پادشاه حکایت پیشگویی برای پادشاه dastan padeshah nhsjhk \hnahi

نمکستان » داستان زیبا و اموزنده در مورد پیشگویی برای پادشاه ، در ادامه با ما همراه باشید

داستان زیبا و آموزنده پیشگویی برای پادشاه نادان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان آموزنده و زیبای برنده مسابقه زیبایی

داستان آموزنده و زیبای برنده مسابقه زیبایی

داستان مسابقه زیبایی , داستان کوتاه مسابقه زیبایی

یک شرکت موفق محصولات زیبایی در یک شهر بزرگ از مردم خواست که نامه ی مختصری درباره زیباترین زنی که می شناسد همراه با عکس آن زن برای آنها بفرستند.در عرض چند هفته هزار نامه به شرکت ارسال شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت