دانلود داستان و رمان

۴۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان های کوتاه» ثبت شده است

داستان خنده دار :دلیل قانع کننده

 مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد. BMW آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود؛ پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد.

قدری راند و از شتاب اتومبیل لذّت برد. وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود. کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بیشتری ببرد. چند شاخ مو بر بالای سرش در تب و تاب بود و با حرکت باد به این سوی و آن سوی می‌رفت. پای را بر پدال گاز فشرد و اتومبیل گویی پرنده‌ای بود رها شده از قفس. سرعت به ١٦٠ کیلومتر در ساعت رسید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان آموزنده کمک به رقبا


داستان کوتاه کمک به رقبا

 

یکی از کشاورزان منطقه ای، همیشه در مسابقه‌ها، جایزه بهترین غله را به ‌دست می‌آورد و به ‌عنوان کشاورز نمونه شناخته شده بود. رقبا و همکارانش، علاقه‌مند شدند راز موفقیتش را بدانند. به همین دلیل، او را زیر نظر گرفتند و مراقب کارهایش بودند. پس از مدتی جستجو، سرانجام با نکته‌ عجیب و جالبی روبرو شدند. این کشاورز پس از هر نوبت کِشت، بهترین بذرهایش را به همسایگانش می‌داد و آنان را از این نظر تأمین می‌کرد. بنابراین، همسایگان او می‌بایست برنده‌ مسابقه‌ها می‌شدند نه خود او!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان وصیت نامه مرد خسیس

داستان وصیت نامه مرد خسیس

داستان وصیت نامه مرد خسیس

روزی مرد خسیسی که تمام عمرش را صرف مال اندوزی کرده بود و پول و داریی زیادی جمع کرده بود، قبل از مرگ به زنش گفت: من می خواهم تمامی اموالم را به آن دنیا ببرم .او از زنش قول گرفت که تمامی پول هایش را به همراهش در تابوت دفن کند.زن نیز قول داد که چنین کند.چند روز بعد مرد خسیس دار فانی را وداع کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان کوتاه طنز: هنر نزد ایرانیان است و بس

 

 

داستان کوتاه طنز: هنر نزد ایرانیان است و بس

ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻣﯿﺎﺩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﭘﯿﺶ ﭘﺴﺮﺵ ﻭ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎﯾﯽ ﺑﺸﻪ !
ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻣﯿﮕﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺑﺸﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ پنج ﺳﻮﺍﻝ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﯼ ﻭ
ﺍﮔﺮ ﺑﺘﻮﻧﯽ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎﺵ ﭘﺎﺳﺦ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺪﯼ ﻣﯿﺘﻮﻧﯽ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﻣﻮﻥ ﺑﺸﯽ!
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان کوتاه و آموزنده کلاس فلسفه

    
                                         

پروفسور فلسفه با بسته سنگینی وارد کلاس درس فلسفه شد و بار سنگین خود را روبروی دانشجویان خود روی میز گذاشت

وقتی کلاس شروع شد، بدون هیچ کلمه ای یک شیشه بسیار بزرگ از داخل بسته برداشت و شروع به پر کردن آن با چند توپ گلف کرد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان آرزوی پر ماجرا

  

پدری با دو فرزند کوچکش مشغول قدم زدن در پیاده رو بود.

پسر بزرگتر پرسید: پدر جان ما چرا اتومبیل نداریم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان مرغ همسایه غاز نیست

داستان مرغ همسایه غاز نیست

داستان مرغ همسایه غاز نیست

او حتماً شایستگی آن را داشته و مطمئناً برای رسیدن به این جایگاه و موقعیت، تلاش زیادی کرده است.ممکن است این فکر که دیگران در شرایط بهتری از شما قرار دارند، خوش‌بخت‌تر و خوش‌شانس‌ترند، از نعمت‌های بیش‌تری برخوردارند و در زندگی‌شان هیچ مشکلی ندارند، مدت‌ها ذهن شما را به خود مشغول کرده باشد. این نوع طرز فکر، سبب می‌شود که مدام بخواهید خودتان را با دیگران مقایسه کنید اما واقعیت، چیز دیگری‌ست. اشکال کار در شیوه‌ی تفکر شماست. فیلتر ذهنی، روشی‌ست که شما با استفاده از آن، سعی می‌کنید برخی از اطلاعات را نادیده بگیرید و برخی دیگر را پررنگ‌ کنید. این کار به تحریف اطلاعات منجر می‌شود و سبب می‌گردد که نتوانید واقعیت‌ها را آن‌گونه که هست، ببینید. برای مقابله با تحریف شناختی، به‌کارگیری تکنیک‌های زیر می‌تواند مفید باشد:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان زیبای گوهر پنهان


داستان زیبای گوهر پنهان

روزی حضرت موسی به خداوند عرض کرد: ای خدای دانا وتوانا ! حکمت این کار چیست که موجودات را می‌آفرینی و باز همه را خراب می‌کنی؟ چرا موجودات نر و ماده زیبا و جذاب می‌آفرینی و بعد همه را نابود می‌کنی؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان آموزنده و جالب پیرمرد و الاغ


داستان آموزنده و جالب پیرمرد و الاغ

کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.

پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان مردی که جهنم را خرید


داستان مردی که جهنم را خرید

در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می‌فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آنخود می‌کردند.

فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می‌برد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد…

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت