دانلود داستان و رمان

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان کوتاه طنز» ثبت شده است

 داستان کوتاه دیوانه باهوش…


مردی در هنگام رانندگی، درست جلوی حیاط یک تیمارستان پنچر شد و مجبورشد همان جا به تعویض لاستیک بپردازد.


هنگامی‌که سرگرم این کار بود، ماشین دیگری به سرعت از روی مهره های چرخ که در کنار ماشین بودند گذشت و آن‌ها را به درون جوی آب انداخت و آب مهره‌ها را برد.
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان خنده دار :دلیل قانع کننده

 مرد میانسالی وارد فروشگاه اتومبیل شد. BMW آخرین مدلی را دیده و پسندیده بود؛ پس وجه را پرداخت و سوار بر اتومبیل تندروی خود شد و از فروشگاه بیرون آمد.

قدری راند و از شتاب اتومبیل لذّت برد. وارد بزرگراه شد و قدری بر سرعت اتومبیل افزود. کروکی اتومبیل را پایین داد تا باد به صورتش بخورد و لذّت بیشتری ببرد. چند شاخ مو بر بالای سرش در تب و تاب بود و با حرکت باد به این سوی و آن سوی می‌رفت. پای را بر پدال گاز فشرد و اتومبیل گویی پرنده‌ای بود رها شده از قفس. سرعت به ١٦٠ کیلومتر در ساعت رسید.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان آرزوی پر ماجرا

  

پدری با دو فرزند کوچکش مشغول قدم زدن در پیاده رو بود.

پسر بزرگتر پرسید: پدر جان ما چرا اتومبیل نداریم؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان کوتاه و خواندنی سگ ها و آدم ها


داستان کوتاه و خواندنی سگ ها و آدم ها

داستان کوتاه و خواندنی سگ ها و آدم ها 

 

داستان زیر از کتاب داستان کوتاه “باران و خشت و چند داستان دیگر” نوشته ی “حسین مقدس انتخاب شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان کوتاه آموزنده پیشگوی پادشاه

داستانهای کوتاه | داستان پیشگوی پادشاه | داستان کوتاه

داستانهای پادشاهان پیشگوی پادشاه حکایت پیشگویی برای پادشاه dastan padeshah nhsjhk \hnahi

نمکستان » داستان زیبا و اموزنده در مورد پیشگویی برای پادشاه ، در ادامه با ما همراه باشید

داستان زیبا و آموزنده پیشگویی برای پادشاه نادان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان آموزنده و زیبای برنده مسابقه زیبایی

داستان آموزنده و زیبای برنده مسابقه زیبایی

داستان مسابقه زیبایی , داستان کوتاه مسابقه زیبایی

یک شرکت موفق محصولات زیبایی در یک شهر بزرگ از مردم خواست که نامه ی مختصری درباره زیباترین زنی که می شناسد همراه با عکس آن زن برای آنها بفرستند.در عرض چند هفته هزار نامه به شرکت ارسال شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت

داستان کوتاه آموزنده و جالب قربانی کردن

داستان کوتاه آموزنده و جالب قربانی کردن

داستانهای جالب , داستان کوتاه , داستان

یه روز گاو پاش میشکنه دیگه نمی تونه بلند شه ، کشاورز دامپزشک میاره .

دامپزشک میگه : ” اگه تا 3 روز گاو نتونه رو پاش وایسته گاو رو بکشید “

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محسن م.ت