قسمتهایی از متن رمان عسل تلخ :
 
نیگاش کن مرده شور برده رو چه جوری غور کرده هیچوقت مثل ادم نمیمونه که
محترم: ولش کن بابا چه توقعی ازش داری روز روزشم با یه من عسل نمیشه چشیدش چه برسه به حالا که جینیگیلی مستونش داره میره راضیه که ان دو را میپایید نیشش تا بناگوش باز شد طوری که لب و لوچه اش دندان های زرد و فاصله دارش را ریخت بیرون شرکت سرش غر زد تو دیگه چته هار شدی؟پتیاره قرشمال
راضیه میل بافتنی را کنار انداخت و با خلق تنگ جواب داد وا چرا دق و دلیتو سر من خالی میکتنی دلت از زندی سگیت پره به من چه شوکت که از دعوا راه انداختن ابایی نداشت و احساس قلدری میکرد خیلی غلیظ جواب داد زرشک اخه گوشکوب تو چی هستی که من بخوام دق و دلیمو سرت خالی کنم
 
فرمت:apk